اشعار محمد رسولی

  • متولد:

سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم / محمد رسولی

سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم

سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم

تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم...

قرار من و تو شبی در خرابه
پیِ گنج را کنج ویران بگیرم...

هلا! می‌روم تا که منزل به منزل
برای تو از عشق پیمان بگیرم
3033 1 4.22

شناسنامه ي سرباز نقش سربند است / محمد رسولی

خوشا سري كه سرِ دار آبرومند است
به پاي مرگ چنين سجده اي خوشايند است

چه ديده است در آن سوي پرده ي هستي
كسي كه روي لبش وقت مرگ لبخند است

به سن و سال، به نام و نشان نگاه مكن
شناسنامه ي سرباز نقش سربند است

زبان مشترك نسل هاي ما عشق است
ببين سلاح پدر روي دوش فرزند است

ز جاهلان سخن ناشناس بي مقدار 
بپرس قيمت خون عزيزشان چند است؟!

مدافعان حرم پاي جانفشاني شان
بدان كه چيزي اگر خورده اند، سوگند است

خوشابه حال شهيدان كه سربلند شدند

كه مرگِ غير شهادت ز خويش شرمنده است
2458 0 3.75